سایر توضیحات
در این کتاب آمده است: سایمون 13 ساله که پدر و مادرش را در یک تصادف از دست داده و در یک آژانس روحگیری مشغول فعالیت است، یک ویژگی عجیب و منحصربهفرد دارد: حرف زدن با مردگان! شغل او این است که شر ارواح شیطانصفت را از دنیا کم کند و اکنون قرار است در مأموریت جدیدش به یک کتابخانه برود و روحهای آنجا را نابود کند. این کتابخانه در ماساچوست واقع شده و حوادث عجیب و غریبی در آن رخ میدهد. به همین منظور کتابدار این کتابخانه نزد سایمون میرود و از وی میخواهد روحها را از این مکان خارج کند.
سایمون که توانایی صحبت کردن با مردگان را دارد به این کتابخانه میرود و میکوشد تا راز پشت پردهی این مکان را دریابد. با این حال این توانایی سایمون اغلب برای او ضرر و دردسر به همراه داشته است تا سود و فایده. او پس از مرگ والدینش به سرپرستی عمویش درمیآید. عموی سایمون وقتی متوجه قدرت و مهارت خارقالعادهی برادرزادهاش میشود تصمیم میگیرد تا یک آژانس شکار ارواح تأسیس کند. از این طریق سود زیادی نصیب عموی سایمون میشود. اما او به عنوان سرپرست سایمون رفتار خوبی با برادرزادهاش ندارد و وی را به چشم ابزاری برای کسب درآمد میبیند.
از آنجایی که سایمون دائم در سفر و انجام مأموریت است، نتوانسته با کسی ارتباط دوستی برقرار کند و تنها دوستانش کتابها هستند. به همین خاطر علاقهمند میشود تا مأموریت کتابخانه را با موفقیت به پایان برساند. ترس و اضطراب سایمون در این رمان در جریان حضور در کتابخانه به تصویر کشیده شده و نشان داده میشود که او چگونه با ارواح کتابخانه ارتباط میگیرد. اما ارواح حاضر در کتابخانه به او هشدار میدهند که آنجا را ترک کند، چرا که راز بزرگی در این کتابخانه پنهان است. سایمون در مسیر انجام مأموریت خود تنها نیست و دختر نوجوانی به نام جید او را همراهی میکند.
سایمون نوجوانی است که کودکی سختی را پشت سر گذاشته و برخلاف روحیه پرجرأتی که دارد ماجراهای احساسی زیادی را تجربه کرده است. روبهرو شدن سایمون با جید جریان زندگی او را تغییر میدهد و او از حصاری که به دور خودش کشیده بیرون میآید و موفق میشود با دیگران ارتباط برقرار کند. رمان کتابخانه ارواح در حقیقت جنگ میان ارواح خوب و بد را به تصویر میکشد و سایمون به عنوان یک ابرقهرمان نشان داده میشود که به پیروزی در برابر ارواح دست مییابد.